چهرههای ماندگار طایفه
سرهنگ احمد اخگر
برزبر
سالها باید سنگ اصلی ز آفتاب لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن
انسان قادر نیست بنویسد. فکر می کنی که بررسی افکار و اندیشه این انسان شریف و مبارز و خستگی ناپذیر مرحوم سرهنگ احمد اخگر ایرائی کار ساده و آسانی است؟خیر،می خواهم قلم را کنار بگذارم اما با خواندن سیر زندگی و اندیشه و خدمات بزرگی که چه در کسوت نظامی و دوران مسئولیت نمایندگی مجلس و بعد از آن به کشور و مردم خود داشته و یک چشم خود را تقدیم ملت ایران نموده و زندانی شدن و محرومیت اجتماعی و سیاسی کشیدن و چاپخانه قرآن ایشان به آتش کشیده شدن،مرا به فکر فرو برده و با شرمندگی دلم به حال خود و مردم وطنم سوخت که چرا ما از کاروان دموکراسی،توسعه و پیشرفت حداقل در یکصد سال اخیر کم اطلاع هستیم و انصاف نیست خدمات بزرگان و خدمت گذاران و نخبه گان از جمله این رادمرد کم کم و به مرور زمان در ضمیر مردم به فراموشی سپرده شود و نسل های بعد هیچ گونه اطلاعی نداشته باشند.
مرحوم احمد اخگر،یکی از چند شخصیت منحصر به فرد در تاریخ معاصر ملت ایران می باشد. ایشان اولین آملی و مازندرانی هستند که شاگرد مدرسه دارالفنون تهران و اولین دانشگاه جدید و کلاسیک که بوسیله میرزا تقی خان امیر کبیر صدر اعظم وطن پرست ملت ایران در زمان ناصر الدین شاه قاجار در تهران تاسیس شده در رشته علوم نظامی فارغ التحصیل شده است.
درضمن برای ادامه تحقیق دقیق تر از سیر و اندیشه زندگی ایشان از زبان خود مرحوم اخگر به طور کوتاه آنرا پی میگیریم.نام ایشان احمد و متخلص به اخگر و پدر ایشان مرحوم میرزا ابراهیم، معروف به ملا باشی متولد ایرا لاریجان و مادر محترمه ایشان دختر حاج غلامعلی ایرائی۱ در سال ۱۲۶۷ شمسی در تهران خانه پدری واقع در خیابان چراغ برق کوچه میرزا محمود وزیر مقابل حمام قوام الدوله متولد شد.
پدر ایشان،کتابدار مدرسه سپه سالار (شهید مطهری) بود. ایشان پس از استفاده از درس مرحوم پدرشان وارد مکتب خانه سر گذر شدند و بعد از یک سال به مدرسه ادب به همت مرحوم یحی دولت آبادی تاسیس شده بود رفتند و در سال ۱۲۸۰شمسی وارد مدرسه دارالفنون شدند که در آن موقع رشته طب و زبان فرانسه و علوم روز تدریس می شد و قسمت نظامی که بوسیله آقای مخبر السلطنه هدایت، اداره میگردید مشغول تحصیل نظامی شد که همزمان با شروع دوران مشروطیت در ایران بود و مبارزه عظیم براندازی حکومت قاجار و برقراری حکومت بر اساس عدل و عدالت نوید تازه ای می بخشید و در این بین مردان بزرگی که هر یک ورقی زرین بر دفتر زندگانی جامعه ما افزودند.
مرحوم اخگر در صف مجاهدین، جهت برکندن ریشه های ظلم، پای در میدان مبارزه نهاد و در این راه از هیچگونه کمکی مضایقه نکرد و در لباس سربازان جدید با دستی سلاح و با دستی قلم بی باکانه بر بنیاد ستمگران تاخت و در جریان جنگ بین الملل اول که تجاوز اجنبی در خاک وطن وارد شدند با ۳۰۰ نفر از سربازان در جبهه جنوب با همکاری یاور علیخان پسیان و سایر مبارزین جنوب از جمله رئیس علی دلواری به مدت ۴ سال از ورود دشمنان به خاک ایران جلوگیری کردند و پس از پایان جنگ، به همت مردم برازجان و دشتستان، نماینده مجلس شورای ملی از طرف مردم آن منطقه راه یافت که در فراکسیون اقلیت مجلس به همراه شهید مدرس بر علیه رضاخان و جمهوری قلابی به مبارزه برخواست.
ایشان ذوقی ادبی داشت و با مرحوم میرزا زاده عشقی در روزنامه قرن بیستم همکاری می کردند. پس از شهادت مدرس و شکست ملّیون، رضا شاه و پسرش آقای اخگر را به مدت ۲۱ سال با عنوان سرهنگی در ارتش بدون ارتقاء درجه به خدمت گماشت و در همین زمان مرحوم اخگر نمی توانست ساکت بماند به چاپ کتابهای اخلاقی و مذهبی مانند: بی چون نامه، اسرار خلقت،به اهل ذوق معرفی کرد.
بعد از برکناری رضا شاه به دست متفقین، مرحوم اخگر در جهت مبارز با متفقین،تشکیلاتی نظامی و مخفی را برپا کرد که بوسیله جاسوسان انگلیسی کشف و آن مرحوم را به زندان اراک که توسط متفقین اداره می شد زندانی کردند.بعد از پایان جنگ،مرحوم اخگر بدون تعهد از زندان جدا شد و از ارتش برکنار و باز نشسته شد. آن مرحوم، سالها به نشر روزنامه و سالنامه اخگر،در جهت ترویج فرهنگ و روشنگری و رشد فکری و آگاهی مردم،همت گماشت.
کار دیگری که آقای اخگر انجام میداد به مبارزان و مخالفان دولت وقت کمک می کرد و به عنوان رئیس کانون وکلای ارتش جان بسیاری از مبارزان را نجات داده بود و در جریان ملی شدن صنعت نفت، از طرف مردم بوشهر برای بار دوم نماینده مجلس شورای ملی شد و در کنار مرحوم آیت الله کاشانی و مرحوم دکتر مصدق کوشش های فراوانی کرد که ۲۸ مرداد کودتای ننگین بوسیله عمال شاه دستگیر و زندانی شد و بعد از زندان همیشه در مراقبت ساواک تحت تعقیب قرار می گرفت.
درضمن ایشان از علمای بزرگ دینی از جمله آیت الله حکیم اجازه چاپ و انتشار قرآن کریم را هم گرفته بود. وقتی برای آخرین بار در مرداد سال ۱۳۴۴ شمسی به ایرا تشریف آورده بودند در حقیقت برای خداحافظی مهمان مردم ایرا بودند. از خود یک نمونه فعالیت عمران و آبادی به یادگار گذاشتند زیرا مردان بزرگ و انقلابی در هرکجا و هر سن و سالی باشند دغدغه مردم در وجودشان می جوشد و مردم ایرا با علاقه و اشتیاق زیاد بر دور ایشان حلقه مهر و محبت میزدند و تقریباً تمام منازل ایرائی به مهمانی می رفتند و با محبت به تمام سوالات آنان پاسخ می دادند.
در آن زمان آب آشامیدنی مردم ایرا از چشمه خانی کلا، که کم آب،غیر بهداشتی و راه عبورش در کنار دره ایرا بسیار سخت بود تامین میشد.آن مرحوم دست به قلم شد و نامه ای برای ریاست سازمان برنامه و بودجه استان مازندران نوشته و قدیمی ها نقل می کنند که مسئول آن اداره مذکور نامه ایشان را بوسیده و بر بالای سرش گذاشته و مبلغ قابل توجه بودجه برای آبرسانی ایرا که از چشمه یاح ایرا به طول ۱.۵ کیلومتر با لوله گالوانیزه و ۲ منبع بهداشتی ذخیره آب آشامیدنی، که تا سال ۱۳۶۰ آب شرب مورد نیاز مردم ایرا را تامین می کرد و روستای ایرا جزء اولین روستا های لاریجان بود که از آب آشامیدنی سالم برخوردار شد و فعلاًلوله کشی محله ایرا از یادگار آن مرد بزرگوار می باشد.
آن مرحوم در سن ۸۱ سالگی در بیمارستان شماره ۲ ارتش به رحمت خدا پیوست. روحش شاد و غریق رحمت خداوند و یادش گرامی باد.
با قطعه شعری که یک سال قبل به عنوان سنگ قبرش به نظم در آورد و در امام زاده عبدالله تهران بر روی سنگ قبرش نوشته است.
یاران زنده جامه شادی ببر کنید
از جمع زنده احمد اخگر بدر کنید
شادی کنید زانکه نکونام رفته است
هرگز مباد دیده ای از اشک تر کنید
دست تهی به محضر فرد کریم رفت
از حمل زاد نزد کریمان حذر کنید
لا تقنوا بهمره خود میبرد چه غم
لا تایسوی آیه قرآن زبر کنید
هشتاد یک سال بیثمر از عمر من گذشت
کوشید کز وجود بدنیا اثر کنید
رفتیم ما شما زپی ما روانه اید
رندان زپاکبازی اخگر خبر کنید
دارم وصیتی چو بمیرم زود و دیر
تا زنده ایدخدمت نوع بشر کنید
مرحوم احمد اخگر،یکی از چند شخصیت منحصر به فرد در تاریخ معاصر ملت ایران می باشد. ایشان اولین آملی و مازندرانی هستند که شاگرد مدرسه دارالفنون تهران و اولین دانشگاه جدید و کلاسیک که بوسیله میرزا تقی خان امیر کبیر صدر اعظم وطن پرست ملت ایران در زمان ناصر الدین شاه قاجار در تهران تاسیس شده در رشته علوم نظامی فارغ التحصیل شده است.
درضمن برای ادامه تحقیق دقیق تر از سیر و اندیشه زندگی ایشان از زبان خود مرحوم اخگر به طور کوتاه آنرا پی میگیریم.نام ایشان احمد و متخلص به اخگر و پدر ایشان مرحوم میرزا ابراهیم، معروف به ملا باشی متولد ایرا لاریجان و مادر محترمه ایشان دختر حاج غلامعلی ایرائی۱ در سال ۱۲۶۷ شمسی در تهران خانه پدری واقع در خیابان چراغ برق کوچه میرزا محمود وزیر مقابل حمام قوام الدوله متولد شد.
پدر ایشان،کتابدار مدرسه سپه سالار (شهید مطهری) بود. ایشان پس از استفاده از درس مرحوم پدرشان وارد مکتب خانه سر گذر شدند و بعد از یک سال به مدرسه ادب به همت مرحوم یحی دولت آبادی تاسیس شده بود رفتند و در سال ۱۲۸۰شمسی وارد مدرسه دارالفنون شدند که در آن موقع رشته طب و زبان فرانسه و علوم روز تدریس می شد و قسمت نظامی که بوسیله آقای مخبر السلطنه هدایت، اداره میگردید مشغول تحصیل نظامی شد که همزمان با شروع دوران مشروطیت در ایران بود و مبارزه عظیم براندازی حکومت قاجار و برقراری حکومت بر اساس عدل و عدالت نوید تازه ای می بخشید و در این بین مردان بزرگی که هر یک ورقی زرین بر دفتر زندگانی جامعه ما افزودند.
مرحوم اخگر در صف مجاهدین، جهت برکندن ریشه های ظلم، پای در میدان مبارزه نهاد و در این راه از هیچگونه کمکی مضایقه نکرد و در لباس سربازان جدید با دستی سلاح و با دستی قلم بی باکانه بر بنیاد ستمگران تاخت و در جریان جنگ بین الملل اول که تجاوز اجنبی در خاک وطن وارد شدند با ۳۰۰ نفر از سربازان در جبهه جنوب با همکاری یاور علیخان پسیان و سایر مبارزین جنوب از جمله رئیس علی دلواری به مدت ۴ سال از ورود دشمنان به خاک ایران جلوگیری کردند و پس از پایان جنگ، به همت مردم برازجان و دشتستان، نماینده مجلس شورای ملی از طرف مردم آن منطقه راه یافت که در فراکسیون اقلیت مجلس به همراه شهید مدرس بر علیه رضاخان و جمهوری قلابی به مبارزه برخواست.
ایشان ذوقی ادبی داشت و با مرحوم میرزا زاده عشقی در روزنامه قرن بیستم همکاری می کردند. پس از شهادت مدرس و شکست ملّیون، رضا شاه و پسرش آقای اخگر را به مدت ۲۱ سال با عنوان سرهنگی در ارتش بدون ارتقاء درجه به خدمت گماشت و در همین زمان مرحوم اخگر نمی توانست ساکت بماند به چاپ کتابهای اخلاقی و مذهبی مانند: بی چون نامه، اسرار خلقت،به اهل ذوق معرفی کرد.
بعد از برکناری رضا شاه به دست متفقین، مرحوم اخگر در جهت مبارز با متفقین،تشکیلاتی نظامی و مخفی را برپا کرد که بوسیله جاسوسان انگلیسی کشف و آن مرحوم را به زندان اراک که توسط متفقین اداره می شد زندانی کردند.بعد از پایان جنگ،مرحوم اخگر بدون تعهد از زندان جدا شد و از ارتش برکنار و باز نشسته شد. آن مرحوم، سالها به نشر روزنامه و سالنامه اخگر،در جهت ترویج فرهنگ و روشنگری و رشد فکری و آگاهی مردم،همت گماشت.
کار دیگری که آقای اخگر انجام میداد به مبارزان و مخالفان دولت وقت کمک می کرد و به عنوان رئیس کانون وکلای ارتش جان بسیاری از مبارزان را نجات داده بود و در جریان ملی شدن صنعت نفت، از طرف مردم بوشهر برای بار دوم نماینده مجلس شورای ملی شد و در کنار مرحوم آیت الله کاشانی و مرحوم دکتر مصدق کوشش های فراوانی کرد که ۲۸ مرداد کودتای ننگین بوسیله عمال شاه دستگیر و زندانی شد و بعد از زندان همیشه در مراقبت ساواک تحت تعقیب قرار می گرفت.
درضمن ایشان از علمای بزرگ دینی از جمله آیت الله حکیم اجازه چاپ و انتشار قرآن کریم را هم گرفته بود. وقتی برای آخرین بار در مرداد سال ۱۳۴۴ شمسی به ایرا تشریف آورده بودند در حقیقت برای خداحافظی مهمان مردم ایرا بودند. از خود یک نمونه فعالیت عمران و آبادی به یادگار گذاشتند زیرا مردان بزرگ و انقلابی در هرکجا و هر سن و سالی باشند دغدغه مردم در وجودشان می جوشد و مردم ایرا با علاقه و اشتیاق زیاد بر دور ایشان حلقه مهر و محبت میزدند و تقریباً تمام منازل ایرائی به مهمانی می رفتند و با محبت به تمام سوالات آنان پاسخ می دادند.
در آن زمان آب آشامیدنی مردم ایرا از چشمه خانی کلا، که کم آب،غیر بهداشتی و راه عبورش در کنار دره ایرا بسیار سخت بود تامین میشد.آن مرحوم دست به قلم شد و نامه ای برای ریاست سازمان برنامه و بودجه استان مازندران نوشته و قدیمی ها نقل می کنند که مسئول آن اداره مذکور نامه ایشان را بوسیده و بر بالای سرش گذاشته و مبلغ قابل توجه بودجه برای آبرسانی ایرا که از چشمه یاح ایرا به طول ۱.۵ کیلومتر با لوله گالوانیزه و ۲ منبع بهداشتی ذخیره آب آشامیدنی، که تا سال ۱۳۶۰ آب شرب مورد نیاز مردم ایرا را تامین می کرد و روستای ایرا جزء اولین روستا های لاریجان بود که از آب آشامیدنی سالم برخوردار شد و فعلاًلوله کشی محله ایرا از یادگار آن مرد بزرگوار می باشد.
آن مرحوم در سن ۸۱ سالگی در بیمارستان شماره ۲ ارتش به رحمت خدا پیوست. روحش شاد و غریق رحمت خداوند و یادش گرامی باد.
با قطعه شعری که یک سال قبل به عنوان سنگ قبرش به نظم در آورد و در امام زاده عبدالله تهران بر روی سنگ قبرش نوشته است.
یاران زنده جامه شادی ببر کنید
از جمع زنده احمد اخگر بدر کنید
شادی کنید زانکه نکونام رفته است
هرگز مباد دیده ای از اشک تر کنید
دست تهی به محضر فرد کریم رفت
از حمل زاد نزد کریمان حذر کنید
لا تقنوا بهمره خود میبرد چه غم
لا تایسوی آیه قرآن زبر کنید
هشتاد یک سال بیثمر از عمر من گذشت
کوشید کز وجود بدنیا اثر کنید
رفتیم ما شما زپی ما روانه اید
رندان زپاکبازی اخگر خبر کنید
دارم وصیتی چو بمیرم زود و دیر
تا زنده ایدخدمت نوع بشر کنید
جهت کسب اطلاعات بیشتر به کتاب زندگی من در هفتاد سال تاریخ معاصر ایران به قلم مرحوم احمد اخگر ایرایی مراجعه فرمائید.
پانویس:۱- حاج غلامعلی ایرائی، پدر بزرگ پدری مرحوم حاج غلامعلی گشتاسبی می باشد.
چه مرد بزرگی
نامش نیک به روزگاران مانده
چه نیک سعادتی مردی که حضرت علامه حسن زاده از وی به بزرگی تمجید نموده است