چرا منافع ملّی مقدّم بر منافع شخصی؟
ما ایرانی ها از معدود کشور هایی هستیم که از دو الگوی رشد یا بنده اجتماعی برخورداریم که یک نماد اسلامی، همان سنّت نبی گرامی و ائمه علیه السلام میباشد و دیگری نماد ملی و عرفانی ایرانی که از افکار بلند فردوسی و دیگر شاعران بزرگ مانند سعدی، حافظ، مولوی، عطّار و … تبلور یافته است.
اینجانب می خواهم یک واقعه از هزاران وقایع صدر اسلام و زمان حضرت محمّد (ص) را شرح دهم. وقتی قریش، پیامبر و پیروان او را تحت فشار سیاسی قرار می دهند پیامبر برای ادامه نهضت خود مهاجرت را برنامه ریزی می کند و این مهاجرت مبداء تاریخ ما مسلمان می شود که ۱۳۸۶ سال پیش اتفاق افتاد.
جمعی از مردم مکّه بر اثر فشار سیاسی حکّام وقت، تمام اموال و دارایی خود را در مکّه به جا گذاشته و همراه پیامبر از شهر خود به مدینه هجرت می کنند. وقتی که پیامبر به مدینه رسیدند استقبال باشکوهی از ایشان انجام گرفت و بعد از چند مدّت با تشکیل حکومت به مردم مدینه امر فرمود که هر شهروند مدینه ای (که انصار نام گرفتند) برادران مکّی خود را (که مهاجر نام گرفتند) در اموال و دارایی خود شریک نمایند و جالب اینکه مردم مدینه این فرمان پیامبر را از جان و دل پذیرفتند.
این واقعه در زمانی که مردم شبه جزیره عربستان حتی دختران خود را زنده به گور می کردند انجام گرفت. راستی چه اتفاقی در آن جامعه رخ داد که مردم با یک فرمان ساده، مردم شهر دیگر را در نصف دارایی خود شریک می گیرند؟ این برای بشر امروز این پیام را دارد که یاران پیامبر از منافع شخصی خود گذشتند تا منافع ملّی و دینی خود را اولویت بخشند.
۲- در داستان های شاهنامه فردوسی می خوانیم که وقتی سپاهیان توران زمین، سپاهیان ایران را شکست می دهند تا به مازندران برسند، حکومت ایران به خاطر شکست نمی تواند محدوده مرز جغرافیایی خود را ترسیم نماید و بین دو پادشاه قرار داد بسته می شود که با تیر و کمان مرز جغرافیایی خود را مشخص کنند .
پادشاه ایران تمام پهلوانان ایران زمین را گرد آوری می کند و هر پهلوان تیر از کمان خود می اندازد امّا نظر پادشاه را تامین نمی کند. تمام مردم ایران به دنبال شخصی ناجی و قویتر می گردند تا این خبر به گوش آرش می رسد.
گویا آرش از غم از دست دادن پدر خود در جنگ فوق، عزادار بود وقتی این خبر را می شنود که یک تیر، مرز ایران و توران را مشخّص می کند، آگاهانه تصمیم می گیرد که برای منافع ملّی کشور خود جان فشانی کند . از مادرش اجازه می گیرد و با اینکه می داند بخاطر فشار رها کردن تیر از کمان، جان خود را از دست خواهد داد، آماده خدمت می شود و چه عاشقانه، تیری از چلّه کمان بر روی کوه دماوند رها می کند تا در کنار رود جیحون در کشور افغانستان امروزی بر بدنه درخت گردوی کهنسال فرود می آید و همانجا مرز ایران و توران مشخّص می شود و تمام مردم ایران جشن می گیرند و نام آرش همواره د تاریخ زنده می ماند که چو ایران مباشد تن من مباد و این نماد افتخار و وطن دوستی ما ایرانیان است.
امّا در روزگار ما هم آرش های فراوانی وجود دارند که اگر به تک تک آنها بپردازیم از حوصله خوانندگان خارج می باشد. در ضمن آیا نیمه خالی لیوان را هم نگاه کرده ایم؟
اشخاص فرصت طلبی وجود دارند که دل هر ایرانی آزاده را به درد می آورند و بخاطر رسیدن به پست، مقام، مال و منال از مثلث ضرر، زور و تزویر استفاده کرده تا به مقصود خود برسند. از این موارد نمونه زیادی در سطح کشور وجود دارد که از نازکی کار و کلفتی پول عبور کرده و فکر می کنند که خیلی آینده نگر و زرنگ هستند.
مطمئناً این فکر در طول تاریخ، امتحان خود را پس داده و جز شکست، چیزی عاید شان نمی شود زیرا قوانین و سنن الهی تغییر نا پذیرند و اراده خدا بر این امر استوار می باشد که خدا برای هر فرعون، موسی می آفریند.
امیدواریم که هیچگونه خلق و خوی فرعونی در ما رشد نکرده و همه ما به قوانین و سنّت الهی احترام گذاشته و آنها را رعایت نمائیم. مسلّم است که جایگاه شاهین، روی ساعد پادشاه و کلاغان، گورستان است و نیکوکاران رو به سوی پروردگار دارند و دنیا گرایان به سمت لاشه دنیا می گرایند و سر انجام هر کدام معلوم.
البته ذکر این مطالب فقط درس گرفتن ما از تجربه تاریخ و سنن الهی است تا بتوانیم از جامعه پیامبر الگو گرفته و منافع ملّی خود را بر منافع شخصی اولویت دهیم. انشاالله
خیر و شرّ هر عمل کز آدمی سر میزند آن عمل مزدش به زودی پشت در، در می زند
داود قنبری